دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 681848
تعداد نوشته ها : 524
تعداد نظرات : 85

Loading...
Rss
طراح قالب
GraphistThem246

روز یه خانمی از یه آقایی میپرسه: میبخشین شما آقایون دور هم جمع میشین در مورد چی صحبت میکنین؟
آقا میگه در مورد همون چیزایی که شما خانما وقتی دور همید صحبت میکنین ...

خانم میگه: اوااا ...   

یه روز یه جوجه تیغی یه کیوی میبینه، میگه بچه‏ها داداشمه از سربازی اومده. 

 

یه روز یه گاوی میره کلاس زبان وقتی از کلاس بیرون میاد به جای اینکه بگه مو مو میگه we we:  



احمق کسی است که به همه چیز اطمینان کامل داشته باشد. مطمئنی؟ صددرصد!  

اولی به دومی: آن دو نفر را می‌بینی؟ ده سال است که ازدواج کرده‌اند و به قدری یکدیگر را دوست دارند که آدم فکر می‌کند اصلا ازدواجی بین‌شان صورت نگرفته است!  

راستی فهمیدی دیشب خانه ما دزد آمد و الان دزده تو بیمارستانه؟ نه مگه چطور شد؟ هیچی، زنم فکر کرد، که دیر اومدم خونه! 

هانری چهارم ، روزی از دهقانی پرسید : چرا موهای سرت سفید شده و موهای ریشت سیاه مانده است ؟
گفت : قربان . به سبب آنکه موهای سرم هیجده سال از موهای ریشم مسن تر هستند !


شبی ملانصرالدین خواب دید که کسی 9 دینار به او می دهد ، اما او اصرار می کند که 10 دینار بدهد که عدد تمام باشد . در این وقت ، از خواب بیدار شد و چیزی در دستش ندید . پشیمان شد و چشم هایش را بست و گفت :
(( باشد ، همان 9 دینار را بده ، قبول دارم . ))

 


دسته ها : sms
X